شوک
می شینم وقتی یه جایی؛ که تو واژه ؛ ازت دوره
میشم خالی ترین پوچی ؛ بی تو تنهایی مغروره
نگاهم میرسه اونجا ؛ که دلتنگی شروع میشه
دلم بازیچه ی دست یه دنیای دو رو میشه
منو چی شوک زده کرده مث یه تیکه ی چوبم
نمی خوام خنده بازار شم تظاهر می کنم خوبم
با هر شیطنتی خواستی بر نجونیم ؛ از احساسم
نفهمیدی دوست دارم کسی جز تو نمی شناسم
دلم پیشت بود و اما؛ همش می سوختم از سردیت
هزار بار با خودم گفتم چرا می میرم از دوریت
چرا بودی چرا رفتی چرا با من تو بد کردی
تموم دلخوشیم اینه یه روز می یاد که برگردی